من صبورم اما..

به خدا دست خودم نیست اگر میرنجم...

یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم میبندم.

من صبورم   اما..

چقدر با همه عاشقیم محزونم...

و به یاد همه خاطره های گل سرخ، مثل یک شبنم افتاده زغم مغمومم..

من صبورم اما..

بی دلیل از قفس کهنه شب میترسم.

بی دلیل از همه تیرگی تنگ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند،

میترسم..

من صبورم اما 

   آه این بغض گران  صبر  چه میداند چیست؟

مسابقه وبلاگ برتر ماه

  باز هـــــم خیال تو

مـــــــــرا

"برداشـــــت"

کجا می‌‌برد نمیدانم!

آهــــای نارفیق...

بازی ات که تمـــــــــام شد

مرا دوباره

با همین لباس بی‌ قــــــــراری دیدن دوباره ات

بر سر شعر‌هـــــــــــایم بنشان ..... 

مسابقه وبلاگ برتر ماه

 دلم براي ديدنت گريست

بگذار بگريد تا بداند،

هر آنچه خواست،،،هميشه نيست..

مسابقه وبلاگ برتر ماه

از کل زندگی

دارایی من تنها شب است،

روشنایی سر سیگار و 

تصویری از محالات و ناممکن ها...

مسابقه وبلاگ برتر ماه

یادت هست مادر؟؟

اسم قاشق را گذاشتی  قطار، هواپیما، کشتی

تا یک لقمه بیشتر بخورم!

یادت هست؟

شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران

می گفتی بخور تا بزرگ بشی

آقا شیره بشی..

خانوم طلا بشی

و من عادت کردم هر چیزی را بدون آنکه دوست داشته باشم، قورت دهم..

حتی بغض های نترکیده ام را....

مسابقه وبلاگ برتر ماه

دلم برای کسی تنگ است که گمان می کردم:

می آید..

می ماند..

و به تنهائیم پایان می دهد.

آمد

"رفت..."

و به زندگی ام پایان داد...

مسابقه وبلاگ برتر ماه

 "سال ها دویده ام

مسابقه وبلاگ برتر ماه

می شمارم.

روزهای تقویم اتاقم را خط می زنم

هر از گاهی هم شیطنت میکنم

عقربه های ساعت دیواری را جلو می برم تا شاید زمان زودتر بگذرد و..

تقویمم دیگر به سیاهی میزند

ساعت دیواری هم از کار افتاده

و من هنوز عاشقانه می شمارم و خط میزنم و شیطنت می کنم...

هنوز هم منتظرم به امید آنکه لحظه ها بگذرند و 

بالاخره برسم به روزی که دوباره چشمهایت را همانقدر عاشق

دستانت را همانقدر مشتاق

وجودت را همانقدر دوست داشتنی ببینم

و فراموش کنم آنچه را که بر من گذشت...

مسابقه وبلاگ برتر ماه

یادم می آید گفته بودی :

ساده و کوتاه نویسی را دوست داری،

ساده و کوتاه

فقط دو کلمه:

برگرد  ،  دلتنگم... 

مسابقه وبلاگ برتر ماه

نه من دست هایش را رها می کنم

و نه او دلش می آید از من جدا شود..

همیشه و همه جا با همیم

من وتنهایی..!! 

مسابقه وبلاگ برتر ماه

یاد داریم از دبستان در کتاب

در ساول،صحبت از نان بود وآب

آنچه را در خردسالی خوانده ایم

همچنان در جستجویش مانده ایم..

مسابقه وبلاگ برتر ماه

 قانون سوم عشق
هرچه بیشتر برای ماندنت پافشاری کردم
از من دورتر شدی
وقتی نیوتن این قوانین را کشف می کرد
فکر می کرد؟
قوانینش خانه ها ویران می کند
معشوقه او هم از او گله داشت
گفته بود
اشک های من هم / به زمین می افتد ...
اما تو سیب را ترجیح دادی
قوانینش دل می شکند
ولی او ماهیت عشق را بهتر از ما می دانست

مسابقه وبلاگ برتر ماه

کسی به جای من

هر روز

پنجره را پایین می کشد

چند نت سفید می نشاند

بر گیتار آویخته بر دیوار

... و در بازی نرد

همه چیزش را می بازد.

اما من به جای کسی

تاس نمی ریزم

این آوازهایی هم که می شنوید

صدای باد است

که می پیچد در اتاقم

این منم که مرده ام 

شما به جای من بازی کنید...

مسابقه وبلاگ برتر ماه

 بیست سال گفتیم و خندیدیم و خنداندیم ..
همیشه آدم سر خوش توی جمع بودیم ،
انگشت ها رو به ما : ( خوش به حالش ، چقدر می خندد و شاده )

اما در کنج تنهایی هایمان ، بغض هایمان را چال می کردیم ،
... ... درد هایمان را در یک دفتر با خودکار سیاه نوشتیم ...

خاطره های خودمان را با رقصاندن کلمات باز گو کردیم ،
خواندند و گفتند : چه شعر تلخ و قشنگی ...!!

خم به ابرو نیاوردیم ،
تب کردند و برایشان مردیم ،
خودمان نبودیم و یادشان بودیم ،

با تو خندیدم و تنها گریه کردم ...

آنهایی که بلند می خندد ، بی صدا گریه می کنند ....!

مسابقه وبلاگ برتر ماه

 می نویسم از تمام دلتنگی ها و تنهایی ها،می نویسم از روزهـای سرد

و خاموشی،می نویسم از زیبایی تاریکی،

می نویسم از اندوه آسمان که به وسعت دلتنگی من است،

می نویسم حرف دلم را از زمانی که از حرفهای نیش دار مردم دلش

می گیرد.و هیچ چیز جز نوشتن اکتفا نمی کنم،

می نویسم از لحظه های سخت زندگی،می نویسم از لحظه های که

باید گریه کنم و زار بزنم به خنده ی تلخ تکیه می کنم

هر لحظه با انقباض و انبساط شدن بار سنگین منت را به دوش می کشم

و باز هم به تپیدن خود ادمه می دهم.

می نویسم از قلب پر دردم..

مسابقه وبلاگ برتر ماه

تصویر های واقعی از ما تار هستند .
عکس ها حقیقت را نمی گویند ،
چون فقط رنگ هستند .
هیچ کس به شفافی عکس هایش نیست

مسابقه وبلاگ برتر ماه

خـــدا مــــرا از بهشــــت راند واز زمیـــن ترســـاند ...شمــا مـــرا از زمین راندید و از خـــدا ترساندید
هـــم اکنون در کنار شیـــــطان آرامیده ام !

نه مـــــرا از خود می راند و نه از خود ،می ترســــــاند ... !

مسابقه وبلاگ برتر ماه

نفس نمی کشد هوا
قـدم نمـی زنـد زمیـن
سکوت می کنـد غزل
بدون تـو یعنی همیـن

مسابقه وبلاگ برتر ماه

 به جان چشمانت قسم

مسابقه وبلاگ برتر ماه

هزار و سیصد و شصت و شش علامت گنگ

دویده در بدنم ـ خط تیره ـ پیشانی

هزار و سیصد و نود علامت مبهم

تعجب است !و سئوال ؟و سه نقطه... میدانی!

مسابقه وبلاگ برتر ماه